ŷ

محمدرضا مرزوقی

محمدرضا مرزوقی’s Followers (3)

member photo
member photo
member photo

محمدرضا مرزوقی



محمد‌رض� مرزوقی متولد ۱۳۵۵ است.. عاتکه نام اولین کتاب اوست که در سال ۱۳۸۰ در نشر روشنگران به چاپ رسید. رمان دیگرش به نام تُل عاشقون با همکاری نشر افق، و رمان‌ها� پسین شوم و بارداری بی‌هنگا� آقای میم با همکاری نشر روشنگران منتشر شدند. مرزوقی علاوه بر داستان‌های� درباره نقاشی،برای آشنایی کودکان و نوجوانان با محیط زیست هم داستان‌های� نوشته که برخی از آن‌ه� را نشر امیرکبیر منتشر کرده است.

فیلمنامه‌نویس� و فیلم‌ساز� مستند هم از فعالیت‌ها� محمد‌رض� مرزوقی است.

Average rating: 3.74 · 316 ratings · 77 reviews · 20 distinct worksSimilar authors
زمانی که هم‌خانه‌ی داوینچی ...

by
3.67 avg rating — 66 ratings — published 2017
Rate this book
Clear rating
زمانی که همسایه‌ی میکل‌آنژ ...

by
4.03 avg rating — 33 ratings — published 2016
Rate this book
Clear rating
زمانی که هم‌سفر ونگوگ بودم

by
4.10 avg rating — 31 ratings — published 2017
Rate this book
Clear rating
شاهدخت بلخ

3.76 avg rating — 29 ratings2 editions
Rate this book
Clear rating
بچه‌های کشتی رافائل

by
4.17 avg rating — 24 ratings — published 2014
Rate this book
Clear rating
زمانی که هم‌صحبت فریدا بودم

by
3.74 avg rating — 23 ratings — published 2018
Rate this book
Clear rating
زمانی که هم‌سنگر پیکاسو بودم

by
3.90 avg rating — 20 ratings — published 2017
Rate this book
Clear rating
زمانی که هم‌سبیل دالی بودم

by
3.88 avg rating — 17 ratings — published 2018
Rate this book
Clear rating
زمانی که هم‌بازی پولاک بودم

by
really liked it 4.00 avg rating — 12 ratings — published 2019
Rate this book
Clear rating
بچه محل موزیسین‌ها: من ارگ‌...

4.36 avg rating — 11 ratings
Rate this book
Clear rating
More books by محمدرضا مرزوقی…
Quotes by محمدرضا مرزوقی  (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“راننده آن‌قد� شعور داشت که در این لحظات حساس مادر و پسر را تنها بگذارد، از همان پشت رل که نشسته بود تکان نخورد. فقط نمی‌دانس� چرا به ناگهان احساس دل‌تنگ� کرد. او کس‌وکار� نداشت. حتی نمی‌دانس� از کجا آمده است. انگار به یک‌بار� مثل حجمی آتشین از فضا پرت شده باشد روی زمین. ولی همیشه در خاطرات دور و درازش صدایی می‌شنی� که او را به خود فرا می‌خوان�. از روی منطقی کاملا شهودی مطمئن بود که این صدا صدای مادرش است. همواره دل‌تنگ� غریبی در وجودش احساس می‌کر� که برای دیگران غیرقابل‌توضی� بود، چون هیچ توجیه و دلیل منطقی‌ا� برای آن نداشت.
در عین حال بعد از سال‌ه� زندگی دریافته بود که ویتش در همین ندای گنگ و نامفهوم شکل می‌گیر� ومی‌دانس� بدون این ندا نمی‌توان� حتی برای لحظه‌ا� اندک دوام بیاورد.
برای همین در لحظه زیبای هم‌آغوش� «میم» و مادرش کاری نداشت جز این‌ک� سر بر فرمان اتومبیل بگذارد و اشک بریزد؛ اشک‌های� که تاریکی شب مانع از رؤیت آن‌ه� می‌ش�.”
محمدرضا مرزوقی, بارداری بی‌هنگا� آقای میم

“تیتر دیگری از روزنامه را خواند. از تجسس بی‌نتیج� خبرنگاران در پی یافتن «میم» نوشته بود و دیگر این‌ک� از او به عنوان بدیع‌تری� پدیده خلقت نام برده بودند.
حسابی خنده‌ا� گرفته بود. روزانه هزاران زن در گوشه و کنار دنیا فرزندان طبیعی می‌زاییدن� و آن‌وق� این الکی‌خوش‌ه� از او به عنوان پدیده‌ا� بدیع نام می‌بردن�.”
محمدرضا مرزوقی, بارداری بی‌هنگا� آقای میم

“او معتقد بود هر کس در دنیا مادری داشته باشد محال است تن به جنایت بسپارد. آدم‌های� که دست به ترور جسمی و روحی یک‌دیگ� می‌زدند� بی‌مادران� بودند که هرگز طعمی از محبت و بخشش نچشیده بودند.

بارداری بی‌هنگا� آقای میم”
محمدرضا مرزوقی



Is this you? Let us know. If not, help out and invite محمدرضا to ŷ.